متافیزیک چیست ؟ | راش بنیان مدرن پاژ

متافیزیک چیست ؟

متافیزیک

به لحاظ لغوی متافیزیک متشکل از دو کلمه “متا” به معنای بَعد و “فیزیک” به معنای طبیعت است و در ترجمه های معمول آن را با “مابَعدالطبیعه” معادل می‌کنند. متافیزیک به‌معنای دقیق آن شاخه‌ای است از فلسفه (همان‌گونه که اپیستمولوژی (معرفت‌شناسی) epistemology ، زیبایی شناسی aesthetics و… شعوبی از فلسفه هستند). متافیزیک به گفته ارسطو جست‌و‌جوی نخستین اصل‌ها و علت‌ها و بررسیِ بودن به مثابهء بودن است، پرسش‌های بنیادی متافیزیک درباره بودن، نبودن، شدن، یکی، بسیاری و… است. متافیزیک در این معنا به نوعی همان “آنتولوژی” ontology (وجودشناسی) یا بودن‌شناسی است.

تعریف متا فیزیک

فیلسوفان قرون وسطا و فیلسوفان یونانی یک زمانی متافیزیک را نوعی شیمی یا طالع بینی معنی می کردند. در قرن بیستم یک سری از فیلسوفان سعی می کردند متافیزیک را به عنوان علمی فراتز از فیزیک معرفی کنند. و آن را مختص بررسی افکار بزرگانی چون نیوتن، انیشتین و هایزنبرگ می دانستند. در حالی که این تفسیر اشتباه است. خود کلمه متافیزیک از عنوان چهارده کتاب ارسطو گرفته شده است.

هرچند هرگز چنین کلمه ای به گوش خود او نخورده بود، اما ما این چهارده کتاب را نظریه های متافیزیکی ارسطو می نامیم. داستان از این قرار است که حدود صد سال بعد از مرگ او، شخصی که کتاب هایش را ویرایش می کرد، یک اسم کلی برایشان گذاشت: Ta meta ta phusika. این عنوان به معنی “بعد از طبیعت” است. این طور بود که کلمه متافیزیک ساخته شد. اما دیگر نمی توان متافیزیک را تنها فراتر از طبیعت معنی کرد. متایفزیک شاخه ای از علم فلسفه است که چیستی، زندگی و جهان را به طور کل بررسی می کند. هرچند این علم شاخه ای از فلسفه است، اما چون خیلی از فیلسوفان اولیه به این حوزه علاقه داشتند، بسیاری متافیزیک را ریشه فلسفه می دانند.

دقت کنید که متافیزیک دین نیست. دین اعتقاداتی است که گاهی درباره آینده جهان پیش بینی هایی می کند و گاهی توضیح می دهد که چرا پدیده های خاصی به وجود می آیند و چرا اتفاقات خاصی رخ می دهند. اما مسئله این است که دین را نمی توان تغییر داد چرا که یکپارچگی دین به هم می ریزد. مثلا براساس یک سری از مذاهب؛ پدیده های اسرار آمیز جهان به خاطر خدایان مختلفی به وجود آمده اند. حالا اگر بخواهیم سوال بپرسیم یا به کل این عقیده را عنوان کنیم که جهان از یک خدای واحد به وجود آمده، دیگر نمی توانیم در چارچوب مذاهب قبلی باشیم. بلکه اساسا داریم مذهب و دین جدیدی درست می کنیم.

تفاوت بین متافیزیک و سایر علوم

مهم ترین تفاوت بین متافیزیک ( Metaphysics ) و به طور کلی فلسفه با سایر علوم در موضوعاتی است که بررسی می کند. سایر علوم تماما اشیاء فیزیکی را بررسی می کنند. اشیائی که می توانید آن ها را با چشم، گوش، دست و غیره احساس کنید. اما متافیزیک چنین چیزهایی را بررسی نمی کند.

مثلا گیاه شناسان می توانند گیاه ها را ببینید. زیست شناس ها حیوانات را می بینند. اما حتی با قدرتمندترین میکروسکوپ های آزمایشگاهی هم نمی توانید مسائل مورد بررسی در متافیزیک را ببینید. این مسائل می تواند مسائل اخلاقی یا مسائل زیبایی شناسی یا موضوعات مربوط به هستی شناسی باشد.

فکر می کنید ندیدن این موارد باعث می شود ارزش آن ها کم شود؟ اصلا و ابدا. مدرن حقیقت گاهی مردم برای آن ها جانشان را هم می دهند.

فکر می کنید توضیح این مسائل آسان است؟ به این مثال که در حوزه فلسفه اخلاق قرار می گیرد دقت کنید:

مردی کودکی دارد که مریض شده است. تنها یک دارو زندگی فرزندش را نجات می دهد. اما قیمت این دارو بسیار گران است و او نمی تواند هزینه آن را پرداخت نماید. زمان هم بسیار محدود است و اگر تا یکی دو ساعت دیگر دارو را تهیه نکند فرزندش می میرد. کسی هم نمی تواند به او پول قرض بدهد. او دو راه دارد. یکی این که به تماشای مرگ فرزندش بنشیند و دیگری این که از داروخانه دزدی کند. به نظر شما کدام کار درست است؟ همه ما می دانیم که دزدی کردن کار درستی نیست. اما اگر پای مرگ و زندگی کودکی در میان باشد چه؟ اما اگر قبول کنیم که دزدی در شرایط سخت قابل قبول است، آن وقت چطور می توان جامعه را کنترل کرد؟  خوب به آن فکر کنید؟؟؟

رابطه بین فیزیک و متافیزیک

تاریخ پر از منازعات طرفداران متافیزیک و صرفداران علم است و هر بار یکی به دیگری آسیب می زده است. یکی از این موارد روزگار گالیله است که به خاطر حکومت افکار ارسطویی، دانشمندان نمی توانستند نظریات خود را به راحتی بیان کنند و گاهی حتی جانشان را برای چنین نظریاتی از دست می دادند. بعدها در قرن بیستم افرادی چون اعضای حلقه

وین، به متافیزیک تاختند و آن را نه تنها علم نداستند، بلکه بی معنیش خواندند. بسیاری علم را به علوم تجربی محدود کردند و دیگر بخش ها (مثل متافیزیک) را از آن بیرون انداختند و عقایدی چون پوزیتیویسم را گسترش دادند. باز هم کسانی آمدند و از متافیزیک و فلسفه دفاع کردند. البته دقت کنید که این به این معنی نیست که هیچ کس نمی تواند هم به فیزیک اعتقاد داشته باشد و هم به متافیزیک.

شاخه های متافیزیک

بررسی چیستی خدا و هستی: هستی شناسی، بررسی واقعیت یا وجود یا صرفا ماهیت هستی است. این مبحث به طبقه بندی موجودات هستی هم می پردازند و در مباحث خدا شناسی به مباحثی چون اثبات وجود یا عدم وجود خدا پرداخته می شود.

کیهان شناسی: کیهان شناسی متافیزیک را با کیهان شناسی فیزیک اشتباه نگیرید. بحث هایی مثل ثبات و تغییر، و ذهن و ماده در این بخش بررسی می شوند. در این بخش برای مثال منشا جهان بررسی میشود  .

دقت که کنید که این سه مورد متافیزیک قدیمی را تشکیل می دهند

  • با گذشت زمان، متافیزیک یا همان ما بعدالطبیعه هم مانند علم های دیگر وارد بحث های مدرن می شود. می پرسید چطور؟ خب همان طور که انسان از دو بخش فیزیکی و متافیزیکی ساخته شده است، سیستم ها هم دو بخش دارند: فیزیکی و متافیزیکی. بخش فیزیمی آن همان سخت افزار آن ها است و بخش متافیزیکی آن داده ها و اطلاعات و نرم افزارهای آن ها است. پس متافیزیک می تواند وارد این عرصه شود.
  • از دیگر مسائلی که متافیزیک مدرن در آن ها ورود می کند تفاوت بین ذهن و جسم است. نظریه هویت مدرن دوست دارد نشان دهد که تمام حالات و اتفاقات روحی ما پایه و اساس فیزیکی دارند. هر چند بسیاری این نظریه را پذیرفته اند اما طبیعت انسان همیشه تمایل داشته بین رخدادهای ذهنی و روحی با رخدادهای فیزیکی و عینی تمایز قائل شود. حتی اگر افکار و احساسات ما هم فیزیکی باشند یا نباشند، آگاهی ما از آن ها از ریشه با آگاهی ما درباره چیزهایی مثل پرواز یک پرنده فرق می کند. پس منطقی است که آن ها را از هم متمایز کنیم.

اصول متافیزیک

1- وجود و آگاهی

  • وجود، یک امر بدیهی ست و اعتبار آن بر چیزی متکی نیست. تمام علوم به آن نیاز دارند و نمی توانند آن را انکار کنند. پس جمله “وجود، وجود دارد.” یک امر بدیهی است. از طرفی آگاهای باعث درک و شناسایی چیزهایی که وجود دارند می شود. رنه دکارت در جمله معروف خود گفته است: من فکر می کنم، پس هستم، و بر همین اساس اگاهی را هم امری بدیهی می داند. زیرا شما نمی توانید در عین این که دارید از ذهنتان استفاده می کنید، منکر وجود آن شوید.

2- ذهن و ماده

  • این اصل باعث شد که دموکریتوس قرن ها قبل از علم مدرن، نظریه اتمی را تصور کند. در این بخش متافیزیک با فلسفه ذهن (که به بررسی ماهیت ذهن، حوادث ذهنی، عملکرد های ذهنی، خصوصیات ذهنی و آگاهی و ارتباط آن ها با بدن می پردازد) در آمیخته می شود.
  • دکارت در قرن هفدهم نظریه دوگانگی خود را ارائه کرد و ذهن و بدن را کاملا دو چیر متفاوت و مجزا دانست. او در این باره می نویسد: ذهن در فضا وجود ندارد و ماده نمی تواند فکر کند. آرمانگرایانی چون جورج برکلی (که اعتقاد دارند یک اصل جهانی وجود دارد)، ادعا می کنند اشیاء مادی وجود ندارند مگر این که درک شوند. و هنوز هم فیلسوفان در این زمینه نظریات جدیدی ارائه می دهند.

3- اشیا و ماهیت آن ها

  • جهان از چیزهای زیادی تشکیل شده، چه انتزاعی و چه فیزیکی. برای دانستن هویت هر چیزی اجزای تشکیل دهنده آن را بررسی می کنیم. مثلا خانه را با چوب و فلز و شیشه هایش تعریف می کنیم و می شاسیم. آن چه تمام این ها را در یک گروه قرار می دهد، کلیت آن ها است. متافیزیک بسیار دوست دارد که ماهیت اشیا را بررسی کند. بگذارید یک مثال بزنم. حتما ماشین قرمز رنگ یا گل قرمز رنگ یا لباس قرمز رنگ دیده اید. در وجود ماشین و گل و لباس بحثی نیست. اما آیا خود قرمز هم دقیقا وجود دارد؟ اگر وجود دارد، چه چیزی است؟

4- هویت و تغییر

  • هویت همان داشتن خصوصیاتی است موجودات را از هم جدا می کند. اگر X خصوصیات مشخصی را داشته باشد و Y هم همان مشخصات را داشته باشد، می توانیم بگوییم Y همان X است. طبق قانون هویت ارسطو، برای وجود، موجود باید هویت خاصی داشته بود. در غیر این صورت وجود ندارد. منظور از هویت هم تنها یک هویت است. هیچ موجودی نمی تواند دو هویت داشته باشد. این مسئله، موضوع خیلی مهمی است. چون خیلی واضح نشان می دهد که واقعیت، ماهیت مشخصی دارد و با همین ماهیت مشخص می توانیم واقعیت را بشناسیم.
  • منظور از تغییر هم تغییر هویت است. به عبارتی با اعمالی که روی یک چیز انجام می شود، هویت و خصوصیات او عوض می شوند. یعنی به یک علتی، تغییر (معلول) به وجود می آید (اصل علیت). یونانیان باستان نظرات متفاوتی در این زمینه داشته اند. پامنیدس اصلا وجود تغییر را انکار کرده است و بر عکس به نظر هراکلیتوس تغییر در همه چیز وجود دارد.

 

هدف متافیزیک چیست ؟

از یک طرف هدف متافیزیک این است که باورهای افراد درباره جهان را بررسی کند و ببیند که درست هستند یا نه. باور افراد درباره جهان نه تنها روی زندگی خود آن ها تاثیر می گذارد بلکه با توجهی به رفتاری که درپیش می گیرند، روی زندگی دیگران هم تاثیر خواهد گذاشت.

خلاصه این که متافیزیک به شکل های مختلفی روی زندگی ما تاثیر می گذارد. بگذارید ساده تر بگویم. از دوران شیرخوارگی گرفته تا پس از مرگ ما.

بیگ بنگ

شیادان و هدایت‌کنندگان برنامهء فریب عمومی گاه برای موجّه کردن روش‌های خود دست به دامان به‌کارگیری واژگان پر‌طمطراق و تکدّی و استقراض از اصطلاحات تخصصی حوزه‌های دانش و فلسفه می‌شوند. از آن‌‌جا که در روزگار ما با وجود گردش حجم انبوه دانش و اطلاعات عمومی ، کم‌تر از گذشته می‌توان افراد را با واژگانی چون آل، بختک، یک سر و دو گوش و …. فریب داد و اقناع کرد ، واژگانی هم‌چون متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و … از جمله الفاظ پرکاربرد رمّالان و فال‌گیران و نادانشمندان زمانه ماست. علی‌الظاهر مشابهت دو اصطلاح متافیزیک و فیزیک سبب شده رمّالان بر موج ناآگاهی توده‌های ناآشنا با دانش و فلسفه سوار شوند و فرومایگی اعمال فریب‌کارانه خود را بپوشانند.

علی ایحال با هر رویکردی که تعریفی جامع از مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارائه دهیم نه مهرهء مار و اثر آن بر خوشبختی و جذابیت افراد، نه خواص سنگ‌های ماه تولّد، نه فال تاروت و نه طالع‌بینی و نه نظایر این ها، هر چه که باشند هیچ‌کدام موضوع بحث متافیزیک نیستند. یک تعریف بنیادین از متافیزیک این است که در آن، نمود appearance از واقعیت reality متمایز می شود. برخی تصور میکنند این تعریف مستلزم آن است که سرفصل موضوعات متافیزیک، واقعیت جهان نادیده unseen world باشد و بلافاصله اینطور استنتاج میکنند که موضوعاتی چون روح، بختک، جن و … از آن حیث که گویا به چشم دیده نمی شوند زیرمجموعه مسائل متافیزیک هستند! متافیزیک به بیانی دیگر پرداختن به نگرش فراگیر over-all view انسان به جهان یا طبیعت است.

https://fa.wikipedia.org/wiki

https://www.yjc.ir/fa/news

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

instagram youtube telegram pinrtest aparat

شبکه های اجتماعی

resume
home
calc
user_panel